کد مطلب:33756 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:141
توجهت الیه توجها غریزیا... و تضرعت تضرعا جبلیا توجهی غریزی به خدا كردم و تضرعی فطری و وجدانی نزد او بردم. فطرتم را كاملا پیراستم، حجابهایی را كه بر آن افتاده بود، كنار زدم، تا آنكه نفسم لهیب و شعله ای نورانی بركشید. روشن شدم آن پلیدیها و شوخها [صفحه 326] سوخت و زدوده شد. آنگاه بود كه فیوضات الهی بر من باریدن گرفت. و بیشتر اكتشافات بعدی من در عرصه ی فلسفه محصول همان مجاهدتی بود كه در انزوا انجام دادم. آن بی مهری ها و تكفیرها به ظاهر آتش بود، اما به واقع آب كوثر بود، كه مرا شست و دلم را روشن كرد. حرمتهای ظاهری كه نسبت به یك شخص ابراز می شوند در حكم زهر قتال هستند: چند گویم من تو را كین انگبین هر كرا مردم سجودی می كنند (مثنوی، دفتر چهارم، بیت 2744) از آن سو گاه بی مهری خلق سبب می شود كه آدمی از آنها دل بركند. به سوی خداوند میل كند و به او سجده ببرد: خلق را با تو چنین بدخو كنند (مثنوی، دفتر پنجم، بیت 1522) در این صورت است كه دستگیری و هدایت الهی نصیب انسان خواهد شد.
ترك تعلقات گاهی اجباری رخ می دهد و گاهی اختیاری. این امر نزد غزالی اختیاری بود. اما ملاصدرا وضع دیگری داشت. خداوند از وی دستگیری كرد. یعنی این حكیم سخنانی گفت كه از هر سو پیكان های ملامت و تكفیر و تفسیق را به جانب او روانه كرد. به طوری كه دیگر نتوانست در شیراز و شهرهای دیگر بماند. به قریه ی كهك قم رفت و مدتهای مدید در آنجا به تنهایی زندگی كرد. ملاصدرا خود در مقدمه ی اسفار نوشته است كه این بریدن برایش بسیار سودبخش تمام شد. می گوید پس از انزوا و انقطاع و ترك تدریس و تالیف،
زهر قتال است از آن دوری گزین
زهر اندر جان او می آگنند
تا تو را ناچار رو آن سو كنند
صفحه 326.